اینها موسیقی نیست،غِنا است.سمفونی شوپن و موتزار و باخ و بتهوون،غِنا نیست.بتهوون مُغنی نیست،سمفونی پنجم را که وقتی مرد آهنین آلمان،بیسمارک،می شنود،اشک بر گونه اش می دود و با حالتی تأمل آمیز و عمیق عرفان گونه،می گوید:در این اثر تمامی اسرار حیات و پیچ و خم های ناپیدای روح آدمی و بازی شگفت تقدیر را می شنویم،نمی توان با ترانهء (باباکَرَم،چرا نمی رقصی؟) و ساز و آواز شکوفه نوئی و موسیقی مردم سوسنی!و تصنیف های پوچ و متعفن کریم فکوری و غزلیات صوفیانهء می و مطرب و اسافل اعضاء یار که بدبختی و ذلت و تخدیر و تن به ضعف و لاابالی گری دادن و خیالات پرستی و تباهی یک جامعه را تکافو می کند یکی دانست و اثری را که انسان را چنان شکوهمند و قوی نشان می دهد که جبر در زیر چنگال های نیرومندش زوزه می کشد،با تصنیف های گلهای رنگارنگی که با آواز مستانه می سراید که:من خاک کف پای سگ کوی همانم،کو خاک کف پای سگ کوی تو باشد!از یک مقوله شمرد و دربارهء هردو یک حکم صادر کرد،چون هردو موسیقی است!
اکنون باید به تاریخ برگردیم و به رسالت جهاد شیعه در بیداری و حرکت و تعهد و روح ایمان و جهاد و ستیزه جوئی مردم و مبارزه با دستگاه خلافت شام و بغداد و حکام و امرا و سلاطین وابسته اش در همهء ابعاد نظامی،اجتماعی،فرهنگی،مذهبی و اخلاقی آن.می دانیم که برای اولین بار،خلیفه معاویه،یک موسیقیدان و آوازخوان ایرانی را برای کاخ سبزش استخدام کرد و سپس مطربهای رومی و ایرانی و عرب به کاخ خلیفه روی آوردند،این سنت به تدریج که از صدر اسلام و آن روح جدیت و جهاد و عقیده و تعهد که در مردم مسلمان بود دور می شدند،در دستگاه خلفا و اشراف رواج بیشتر می یافت و در عصر بنی عباس به اوج خود رسید به طوری که نه تنها دربارهای عباسی به تقلید دربارهای ساسانی،شب نشینی های افسانه ای داشتند و موسیقی های باربدی و نکیسائی،بلکه از تمام دنیا از چین گرفته تا ماوراء النهر و اسپانیا،همه جا رقاصان و مطربان و آوازخوانان به دارالخلافه جذب می شدند و رقص شکم و رقاصی کنیزکان لخت،در محافل شراب و کباب و می و مطرب خلیفه غوغا می کرد و چنان در این راه پیش رفته بودند که بغداد پایتخت خلافت پیغمبر و مرکز اسلام!شهری افسانه ای شد و قصر هزارویکشب که در دنیا شهرتی اساطیری یافته است،رواج موسیقی و رقص و آواز و می و مطرب - یعنی غنا - نه تنها منحصر به دربار خلفا و حکام و سلاطین وابسته بود،بلکه طبیعتا در میان مردم نیز رسوخ و رواج شگفتی یافت و در این ره،هم حکام و هم صوفیه - که خانقاه هایشان پایگاه سلاطین غزنوی و سلجوقی و مغول شده بود - به نام رقص و سماع و دست افشانی و پایکوبی،نقش اساسی داشتند.
ادامه دارد...